از میان مردانی که برای مسئولیّت قد علم میکنند، کسانی هستند که هنوز چشم به مکتب و آرمانهایش دارند. نه به عنوان یک امر انتزاعی بلکه حقیقتی که میتوان و باید به آن رسید. از میان آنان، افرادی تلاش خود را به نهایت میرسانند، امّا موفقیّت و شهرت به آرمانگرایی ویژگی هرکس نیست. مردی از میان ما رفت که حضورش در مقام و مسئولیّت، یک خبر عادی نبود. مگر تفسیر شرف المکان بالمکین جز این است؟ میرفت که به اصلاح برخیزد. به سمت حرفهایی حرکت میکرد که در این روزگار کمتر به تحققّشان امید داشتیم. ظلم را تشویش ناکامی بود و حقیقتا یاور مظلومان. نه طعنه سرزنشگران او را از مسیرش باز میداشت و نه مصلحتهای دستساختهای که گاها ما برای خودمان ایجاد میکنیم، مانع عدالتورزیش میشد. گاهی مخالفینش هم وقتی بزرگمنشی او را میدیدند، تسلیم رفتارش میشدند. همان که فراتر از تمایلات و هوسهای بعضی انسانهای دیگر بود. همانکه…
آه از بغضی که دارد مثنوی
شب اگر بیروح اگر تاریک بود
صبح دیدار خدا نزدیک بود
بالاخره دعای زندهدلان مستجاب شد. باز زمانه رئیس جمهوری از جنس رجایی دید.
در ریاستجمهور هم درس تفسیر مردمداری داد. خواست که بگوید “لیقوم النّاس بالقسط” نه فقط شعار اسلام، که سرلوحه زندگی سیاسی است. باید با مردم قیام کرد آقاجان، تنها جلو رفتن که فایدهای ندارد. دوست به مدح، دولتش را مردمی میخواند و دشمن به طعنه. امّا شهره شد به مردمی بودن، به صفای مردمداری. سادگی و همصحبت روستاییان شدن را عیب و عار نمیدید. پای دردهایشان مینشست. مسخره میکردند ولی پدروار نگران نیازهای ولو سادهشان بود. اصلا بگذار مسخره کنند، مگر بر علی علیهالسلام کم عیب گرفتند؟ از علی بالاتر داریم؟ وقتی علی اینگونه شد، او که مقتدایش علی است جز این طعنه و تمسخرها هم نباید نصیبش میشد. بگذار هر چه میخواهند بگویند، نام او از قبل شد مشهورتر. آئین ما در قلب این مرز و بوم ریشه زده، قلب مردم با او بود. حتّی آنکه دلگیری و مخالفت داشت، نمیتوانست برای بعضی کارهایش دوستش نداشته باشد. افسوس که زود اجر اشکهایش بر پیکر سردار شهید را گرفت.
بعد او ما هم در آتش زندهایم
همچنان با خاطراتش زندهایم
قسمت نبود که آن پرنده به مقصد برسد، آن دستهایی هم که برای وداع بلند شد گویای بیقراری بود، کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید. باز امشب جمع یاران جمع شد، چه میزبانیای کند حضرت رضا در ولادتش از خادم شهیدش. قسمت نبود که ما قبل از ملائکه پیدایش کنیم، برای پیکر سوختهاش همان آغوش ملائک بهتر است. بعد او تا ابد بغضی در گلو داریم، از قضاوتهای زودمان، از اینکه نفهمیدیم عمری زیر باران به انتظار نشسته بود. نه به انتظار ما به انتظار یاران رفتهاش. آری انقلاب الهی راهش را میرود، هر چه اهل انقلاب کشته شوند عالم بیدارتر میشود. ولی زخمهایمان چه؟ اندوهمان، دلتنگیهایمان چه؟ بغضهایمان…
سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ
کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ
*نویسنده: محمد فاطمی “عضو هیئت تحریریه نشریات بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف”
*انتشار یادداشتها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «شبکه نشریات دانشجویان ایران» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
این یادداشت برشی از ویژه نامه “شهید جمهور” است
برای مطالعه کامل ویژه نامه کلیک کنید
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.