آزادی خواهی و ممارست در راه حق هزینه دارد، آرمان گرایی با عافیت طلبی قابل جمع نیست و سرانجام حق طلبی جز با شهادت روا نمیباشد. اما برای یاران حق و اصحاب عشق که رنجی عظیم را در پیشِ روی مینگرند، از دست دادن سران و رهبران و بزرگان، همواره به مثابه داغی سرد و دهشتی ماندگار به شمار میرود و روانزخمی است که در دل، هالهای تاریک ایجاد میکند.
جبهه باطل نیز از عنفوان نضج یافتن، به خوبی آموخته که انشقاق حق، به واسطه تخریب تبلیغاتی یا حذف فیزیکی امام، پیشوا و راهبر است که ممکن میشود، یا که به سوی “امکان” سوق پیدا میکند.
این گونه است که رژیم صهیونی بالذات بر پایه ترور رهبرانِ حق شکل گرفته و پرورش یافته است. ترور و شهادت برای جبههی حق حادثهی جدیدی نیست، شکست خوردن نیز بخشی از مبارزه است، چه بسا که شیعه میداند که باید از معبرِ “یقین بر شکست” امیدوار بگذرد تا به پیروزی برسد.
اذعان بر ضعف یا برتری دشمن در جوانب مبارزه، نوعی از واقعنگری و تحلیل صحنه است که با آرمانگرایی تعارضی ندارد.
چه آنکه سید بزرگوار در آخرین سخنرانیاش پیش از شهادت بر برتری دشمن در تکنولوژی و دست برتر آنها در حادثهی پیجرها اذعان کرد و این صداقت در مواجههی با مردم و دشمن نوعی از اخلاقمداری انقلابی است که حتی در مبارزه نیز موضوعیت دارد.
امروزِ نیز پس از گذشت کمتر از ۶ ماه از عملیات وعده صادق، که گمان میرفت تحرک خوبی برای اعمال بازدارندگی در کنار تنبیه متجاوز باشد، شاهد بودیم که رژیم، بدان جهت که موجودیت خویش را تهدید شده مییابد، از تحریک مجدد دشمنش بیمی ندارد. چه آنکه نمیتوان موجودیت رژیم را زیر سوال برد اما انتظار داشته باشیم به موجودیت مقاومت خدشه ای وارد نشود…!
امروز رژیم با ترور دو تن از سران جبهه مقاومت یعنی شهید اسماعیل هنیه و شهید سید حسن نصرالله و حذف حلقه اصلی راهبری حزب الله لبنان در کنار کشتار غیرنظامیان فلسطینی و لبنانی، سعی در تغییر موازنه دارد. نباید فراموش کرد که مسلما همهی تحرکاتِ مذکور به نوعی علامت ناتوانی در دست یافتن به اهداف است. اما این مهم نباید جبهه حق را در اِعمال قدرت و انتقام جدی از اقدامات دشمن ذرهای سست کند.
ظرافت قضیه آنجاست که در عین حال که باید دانست تمام دیوانگی امروز رژیم ناشی از این است که از اشغال جنوب لبنان رسیده است به آوارگی شهرک نشینان در شمال فلسطین اشغالی و نه تنها نتوانسته حزب الله را عقب براند، بلکه در آزادسازی گروگانها نیز ناتوان است، توامان باید این را هم فهم کرد که عقب نشینی غیر تاکتیکی و عدم اقرار به عقب افتادگی مقطعی و عدم شناخت دقیق صحنه مبارزه، در منازعهای که به مثابه مرگ و زندگی به شمار میرود، به غایت نابخشودنی و جبران ناشدنی است.
امروزه در بزنگاه تغییر موازنه قدرت به سر میبریم و نباید گذاشت این موازنه به نفع رژیم تغییر کند! تغییر موازنه همان تهدیدی است که میتواند به فرصت بدل شود. باید بدانیم که وارد چه معرکهای شده ایم، معرکهای که سخت هزینهزاست. امت اسلامی و مردم ایران را هم نباید دست کم گرفت، مردم با مقاومت و تادیب کودککش همراهند، صرفا آن چیزی که موضوعیت دارد، یقینِ دستانِ تصمیم گیر است که دچار تزلزل و تذبذب نشود. از قضا مردم از عدم پاسخگویی پالس ضعف و تحقیر و بیعملی دریافت میکنند و این خود اعتماد توده را به نظام سیاسی کاهش میدهد.
در عین حال باید توجه داشت که ایران وارد جنگ نمیشود و این حزب اللهِ سرافراز در راس محور مقاومت است که در منازعه به سر میبرد. و جمهوری اسلامی ایران که انواع حمایت و پشتیبانی را فرض میداند، مداخلهی مستقیمی ندارد، اما این بدان معنا نیست که ایران از حق مشروع و منطقی خویش در راستای تنبیه متجاوز و خونخواهی شهید هنیه استفاده نکند.
البته حملهی واقعی، غیرِ نمادین و خسارت بارِ ایران، هم به نشانه انتقام و هم پشتیبانی از حزب الله، توانست به خوبی گرد و خاک اخیر رژیم را خنثی کند و قلب های مجاهدین را نیز مصممتر کند. خلاصه سیاست جمهوری اسلامی-که هم تمامیت ارضی ایران را حفظ میکند و نیز آرمان مقدس فلسطین را- باید در این یک جمله خلاصه شود: “نه وارد جنگ میشویم، نه عقب میکشیم، به سختی انتقام میگیریم و آماده هرگونه هزینه دادن هستیم.”
و در راستای این موضوع در کنار مطالبه از مسئولین، اذهان مردم را نیز باید آماده کرد که سوخت موشک های ما، “خلق اراده عمومی” است.
*نویسنده: امیرحسین قاسمی؛ مدیرمسئول سابق نشریه ارمغان دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی
*انتشار یادداشتها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «شبکه نشریات دانشجویان ایران» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
این یادداشت برشی از ویژه نامه “فتح غریب” است
برای مطالعه کامل ویژه نامه کلیک کنید
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.