جامعه امروز ایرانی بیش از هر زمان دیگری با بحرانهای معرفتی مواجه است. هرچند مهم ترین دلیل این امر را میتوان در برخورد بی واسطه ی مردم با صورت بندیهای کثیری از فهم جهان و آشنایی با نظام جهانی از دریچه ی رسانه ها دانست اما به نظر می رسد برخی رویکردها و سیاست های اعمالی حاکمیت در عرصه های مختلف نیز به شکل گیری این بحران دامن زده است و به نوعی همگرایی در ساختارها از بین رفته است که خود منجرب به قانونگذاری هایی در عرصه خانواده هستیم که نه تنها کمک کننده نیست بلکه گاها موجب اختلاف نیز میشود.
وقتی مبنای پایه ریزی جمهوری اسلامی، مشارکت و همراهی مردمی است حاکمیت نمیتواند به انچه در اذهان عمومی میگذرد بی تفاوت باشد. با این وجود بخش قابل توجهی از بدنه مسئولین در پیاده سازی سیاست های حاکمیت نسبت به خواست مردمی بی توجه هستند و هیچ دلیلی برای تبیین دلایل تصمیمات خود نمیبینند. در این میان نادیده گرفتن هویت وعدالت جنسیتی زنان در تصمیمات و راهبردهای حاکمیت شکاف میان بخشی از بدنه مردمی و نظام را تشدید کرده است. دستیابی زنان به جایگاه تصمیم گیری چنان وابسته به عبور از ساختاری مردسالارانه است که بعضا زنان تصمیم گیر خود جذب این ساختار می شوند. وقتی همواره تلاش شده تا شاخص زن موفق بر مبنای استانداردهای بین المللی توجیه شود نمیتوان انتظار داشت تا زنان هویت خود را لزوما در پیوند با حضور اقتصادی در جامعه تعریف نکنند در چنین شرایطی خانواده چطور میتواند جایگاه خود را به عنوان مهم ترین رکن نظام اسلامی حفظ کند؟
متاسفانه گاها مسئولین بخشی از بدنه مردمی بخصوص قشری از زنان را به واسطه دیدگاههای متفاوتشان همواره بعنوان یک دیگری بیگانه محسوب کرده و به صورت پی در پی نادیده گرفته اند. در حالی که تغافل از ایدهی کل سازنده چارچوب فکری انقلاب اسلامی خود یکی از عوامل برسازندهی این قبیل دیدگاههای متفاوت میان مردم بوده است. این مسٔله باعث شده تا این قشر کرامت انسانی خود در جامعه را مخدوش ببیند و احساس تعلق خود به نظام اسلامی را از دست دهد. حال آن که احترام به کرامت انسانی نخستین شرط ادامه حیات نظام مردم بنیاد و بدیهیترین لازمه تحقق مردم سالاری دینی است. فی المثل صدا وسیما به عنوان اصلیترین رسانه حاکمیت تفکر بخش محدودی از افراد جامعه را نمایندگی میکند در شرایطی که رسانههای بیگانه با سیاهنمایی مطلق از کلیت جامعه ایرانی و حمله به منش و شعایر اسلامی مکررا در صدد ایجاد شکاف میان مردم هستند رویکرد رسانه ملی به مثابه نوعی خودزنی است. متاسفانه به نظر میرسد حفظ سرمایههای اجتماعی نظام کمترین چیزی است که مسئولین در برابر ان احساس مسئولیت می کنند.
اواخر هفته گذشته و به مناسبت ولادت حضرت زهرا(س) شاهد دیدار بخشی از بدنه نخبگانی و دیگر اقشار بانوان در حسینیه امام(ره) با رهبر انقلاب بودیم؛ دیداری که به خوبی با بیان مواضع رهبری در عرصه زنان و خانواده خط بطلانی بر هجمههای مخالفین جمهوری اسلامی در این حوزه کشید. مهمترین و مثبتترین جنبه این دیدار آن است که با توجه به روند تدریجی جامعه ایران به سمت اسلام واقعی؛ به واسطه پتانسیل و استعداد بانوان و فرهنگ غنی ایرانی این حرکت به سمت قلهها در عرصه خانواده از حرکت رو به جلوتری برخوردار است زیرا این زنان دارای الگوی گرانبهایی همچون حضرت زهرا(س) و روحیهای خدیجهوار و زینبوا، در برابر رویکرد بی مبانی و پوچ غربی ایستادگی کردهاند و هر آنچه را که شایسته وجود و منزلت حقیقی یک زن بشمار میرود را بهدست آورده ویافتههای خود را در مواجهه با هجوم فرهنگ غرب که در قالب بردهداری نوین هر بلایی بر سر زنان آورد؛ حفظ کرده و نماینده جبهه حق بودهاند. لکن لازم است که قشر زنان با تبیینی دقیق که برخاسته از بدنه ایشان و مبتنی بر مکتب ناب اسلام و منظومه فکری حضرت آقا است حرکتی در جهت مطالبه حق و تغییر در نوع نگاه و کنشگری زنان داشته باشند؛ لازمه رسیدن به این مهم آن است که کنشگری فعالانه به دور از آسیب وارد کردن یا کم ارزش دانستن تکلیف حقیقی زنان که ساخت و حفظ کانون زیربنایی و شالوده اصلی حیات یک جامعه و به طبع آن یک تمدن بشمار می رود باشد و اسیر نگاه تفریطوار تحجّر و مردسالاری و نگاه افراطگر غرب نباشد.
*نویسنده: نرگس عابدینی “عضو کمیته ناظر بر نشریات دانشجویی وزارت علوم ”
*انتشار یادداشتها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «شبکه نشریات دانشجویان ایران» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.